داریم به کجا میریم؟؟؟!؟!به جایی که فرزند مادرشو بکشه؟؟؟!؟!!!


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وب ما خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گروه دانلود ستار و آدرس downloadstar.loxblog.com   لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. (توجه: لینکهای تبلیغاتی ثبت نخاهد شد. برای درج لینک تبلیغاتی در بخش تبلیغات متنی با مدیر سایت تماس بگیرید.)








آمار مطالب

:: کل مطالب : 177
:: کل نظرات : 8

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 352
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 358
:: بازدید ماه : 1224
:: بازدید سال : 11575
:: بازدید کلی : 631052

RSS

Powered By
loxblog.Com

تبلیغات
داریم به کجا میریم؟؟؟!؟!به جایی که فرزند مادرشو بکشه؟؟؟!؟!!!
جمعه 25 مهر 1393 ساعت 22:28 | بازدید : 417 | نوشته ‌شده به دست گروه دانلود ستار | ( نظرات )

دوباره سلام....دوستان داریم ب کجا میری؟میخایم ب چی برسیم؟چی باعث میشه فرزندی مادرش رو بکشه؟!؟!؟بخدا موندم چی بگم...این خبر چقد تلخو چقد تکاندهنده بود....خودتون این خبر رو بخونیدو نظر بدید...

 

 

ساعت 13 و 30 دقیقه 30 مهرماه قتل مرحومه ماه سلطان ٧٥ ساله، توسط کلانتری ١١ سعدی شهرکرد و پلیس ١١٠به پلیس آگاهی استان اعلام شد.
بلافاصله مأمورین اداره مبارزه با جرائم جنایی برای بررسی صحنه قتل و چگونگی حدوث قتل، به محل وقوعِ جرم در شهرکرد - چهارراه فصیحی عزیمت کردند.

 

در بررسی ها جسد شخصی به هویت ماه سلطان به طوری که به پشت خوابیده مشاهده شد که با 10 تا ١١ ضربه چاقو از ناحیه سینه و شکم، به قتل رسیده بود مشاهده شد که با توجه به آثار جسم برنده روی بدن مقتول، با دعوت از پزشکی قانونی و بازپرسی دادگستری و عوامل تشخیص هویت، موضوع ،چگونگی قتل، و بررسی علت وقوعِ آن در دستور کار قرار گرفت و تحقیقات برای شناسایی و دستگیری قاتل آغاز شد.

 

با توجه به حساسیت موضوع و شنیدن اظهارات همسایه روبروی آپارتمان مقتوله، به هویت همایون و فرزند او ماهور مبنی بر اینکه حوالی ساعت ١٠ صبح، ماهور برای گرفتن پیچ گوشتی و تعمیر پمپ آبگرمکن توسط پدرش به در خانه مقتوله مراجعه کرده و ایشان را صحیح و سالم و با لباس داخل خانه مشاهده کرده بود و با در نظر گرفتن حالات روحی و روانی او و نیز موقعیت آپارتمان و زمان وقوع قتل وی به پلیس آگاهی دلالت و از او به صورت فنی تحقیق به عمل آمد که تناقض گویی هایی در همان ابتدا در اظهارت او وجود داشت.

 

به دنبال آن اولیاء دم که یکی از دختران مقتوله به نام پریوش که در ساعت ١١ و 7 دقیقه بنا بر اظهارت خودش برای سرکشی از مادرش و بدون اطلاع قبلی از مدرسه تیزهوشان خارج و به خانه وی آمده بود که در جلو درِ ورودی، مردی حدود ٥٠ ساله با موهای سفید رو ،لبخندزنان، مشاهده می کند، اما با او هیچ حرفی نمی زند و در راه پله ها هم همایون (همسایه روبرو) را در حال پایین آمدن از پله ها مشاهده می کند و با وی سلام و احوال پرسی می کند؛ و سپس درِ خانه مادرش را می زند؛ اما چون مادرش در را باز نمی کند، با کلیدی اقدام به باز کردن در کرده و وارد سوئیت مادرش می‌شود که به محض ورود مادرش را طاق باز، افتاده کنار اوپن آشپزخانه می‌بیند.

 

ابتدا گمان می کند که او سکته کرده است و کارد آشپزخانه ای را که در دست راست مادرش بوده، برداشته و روی اوپن می گذارد و نیز متوجه یک عدد سیم چین در کنار جسد مادرش می شود.

 

سپس بعد از گرفتن نبض مادرش از مرگ او مطلع می شود؛ به سرعت و با عجله به در خانه همسایه روبرو مراجعه و پس از کوبیدن در تقاضای کمک می کند که ماهور(فرزند همسایه) جلوی در آمده و پس از اطلاع از موضوع می گوید: همین الان با پدرم تماس میگیرم؛ تا بیاید در عین حال همسایه ها را هم خبر می کند.

 

وی پس از حضور چند نفر از همسایه ها و تماس با مرکز فوریت های پزشکی و حضور عوامل اورژانس و اطلاع از قتل مادرش، در ساعت١١ و 40 دقیقه با پلیس ١١٠ تماس گرفته و کارآگاهان اداره مبارزه با جرائم جنایی در محل حاضر می شوند که متأسفانه صحنه قتل از سوی دختر مقتوله، عوامل اورژانس، ساکنین آپارتمان و عوامل کلانتری حفظ نشده و از حالت اولیه خارج شده بود.

 

در ادامه اولیاء دم مدعی بر سرقت طلاجات مقتوله شامل دو عدد انگشتر، و تعداد ٨ عدد النگوی وی می شوند و دختر دیگر مقتوله با هویت پروانه مدعی می شود؛ شب گذشته تا حوالی ساعت ١٢٠٠شب، مادرش بیدار بوده و سپس با خوردن داروی آرام بخش خوابیده و صبح روز قتل حوالی ساعت 9 از خواب بیدار شده و در ساعت 9 و 20 برای رفتن به دانشگاه پیام نور از خانه خارج شدم که حدود ساعت ١١ و 30 دقیقه پس از خروج از دانشگاه گوشی تلفن همراهم را که در حالت سکوت قرار داده بودم نگاه کردم و متوجه تماس شماره ناشناسی شدم.

 

با آن شماره تماس گرفتم که خودش را آقای همایون همسایه روبرو خانه ما معرفی کرد و گفت سریع به خانه بیا، حال مادرت خوب نیست که من به سرعت به خانه بازگشتم و در آنجا دیدم اهالی آپارتمان و مأمورین جمع شده‌اند و اجازه ورود به خانه را به من ندادند و بعداً از خواهرم موضوع قتل او را فهمیدم.

 

در ادامه مقرر شد ضمن بررسی ورود و خروج کلیه ساکنین آپارتمان محل وقوع قتل افراد مظنون شناسایی شده و تحقیقات فنی از آنها صورت پذیرد و نیز اکیپی از اداره تشخیص هویت واداره جرائم جنایی نیز دوباره در صحنه قتل حاضر شوند و ضمن بررسی دقیق تر نسبت به اثر برداری و امکان ورود قاتل یا قاتلین از سایر راه های ورودی به محل قتل اقدام کنند، در ضمن از فرزندان برادر شوهر مقتوله نیزکه چندین سال با شوهرِ مقتوله اختلاف ملکی شدیدی داشتند بازجویی شود.
پس از تحقیقات فنی مجدداً تحقیقات گسترده ای از همایون و فرزندش با توجه به اینکه در زمان قتل در سوئیت روبرویی حضور داشتند و آخرین فردی که به در خانه مقتوله مراجعه و وی را صحیح و سالم مشاهده کرده ماهور بوده است آغاز شد.

 

متأسفانه در ادامه تحقیقات هیچ گونه آثار قابل بهره برداری به دست نیامد و کلیه راه های ورودی و خروجی سوئیت مقتوله برای چندمین بار بررسی شد. سوئیت در طبقه سوم قرار گرفته و از پنجره های کناری و تراس به هیچ وجه امکان ورود قاتل یا قاتلین وجود نداشته که نشان می داد قاتل یا قاتلین با استفاده از کلید وارد خانه شده یا اینکه با شناسایی مقتوله در برای او باز شده است .

 

همایون مدعی بود که بین ساعت ١٠ و 30 تا ١٠ و 45 از آپارتمان خارج شده و هیچ فردی را در حین خروج از آپارتمان مشاهده نکرده و نیز قبل از خروج از آپارتمان با دوست قدیمی خود به نام احمدرضا تلفنی تماس گرفته و از او خواسته برای تعمیر پمپ ابگرمکن به خانه آنها بیاید و با یکدیگر نزد تعمیر کار بروند؛ ولی به علت اینکه دوستش جواب قطعی برای آمدن به او نداده، بدون اطلاع قبلی در حالی که از آپارتمان خارج می شده دوستش را جلوی بن بست ورودی آپارتمان مشاهده می کند و با یکدیگر به تعمیرگاه می روند، همایون و پسرش در بازجوئیهای متعدد منکر شنیدن هر گونه صدا یا رفت و آمدی به خانه مقتوله و یا در راه پله های آپارتمان، از زمان گرفتن پیچ گوشتی تا زمان اطلاع از قتل، شدند.
با پیگیری های به عمل آمده و بررسی تلفن های همراه و ثابت مقتوله هیچ گونه تماسی از روز گذشته ثبت نشده بود؛ ولی در تماسهای همایون در ساعت ١١ و 27 دقیقه و ١١ و 55 دقیقه وی با تلفن منزلش تماس گرفته بود که دوباره همایون و فرزندش مورد بازجویی قرار گرفتند؛ زیرا حسب اظهارات دختر مقتوله، قرار بوده نامبرده با پدرش تماس بگیرد و او را به کمک بخواهد؛ اما او با پدرش هیچ گونه تماسی نداشته و همایون پس از حدود ٢٠ دقیقه خروج از آپارتمان با خانه تماس میگیرد و از پسرش م یپرسد چه خبر؛ آماده رفتن به مدرسه شده ای یا نه ؟ و پس از اطلاع از وقوع قتل به پسرش می گوید: به سرعت به خانه می آیم!
خودش نیز در چندین مرحله بازجویی قبلی اصرار بر حضور کمتر از ٥ دقیقه در آپارتمان را داشت؛ ولی با بررسی تماسها و تحقیقات به عمل آمده مشخص شد ایشان تا ساعت ١١ و 55 به آپارتمان نیامده و دوباره با خانه تماس گرفته و از پسرش اوضاع و احوال را پرس و جو می کند و بعد از حضور مأمورین وارد آپارتمان می شود که با توجه به اظهارات ضد و نقیض وی و فرزندش و نیز اظهارات دختر مقتوله که با صراحت و اطمینان حضور همایون را در راه پله ها و نیز دوست او را در جلوی در وروردی آپارتمان عنوان می کرد؛ظن مأمورین مبنی بر ارتکاب قتل یا اطلاع از وقوع و هویت قاتل یا قاتلین توسط وی قوت گرفت.

در حین انجام تحقیقات فوق انگیزه سرقت از مقتوله از دید کاراگاهان دور نمانده و چندین نفر سارق دستگیر شده توسط اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی استان که اقدام به سرقت به عنف از منازل در سطح شهرکرد کرده بودند مورد بازجویی فنی قرار گرفتند که هیچ گونه سرنخی برای کشف پرونده به دست نیامد.
در بررسی تعمیر و شنود تلفن های افراد مظنون، از طریق اداره اطلاعات جنایی و مأمور پرونده و نیز اخذ پرینت تماس های آنها نیز هیچ گونه مدرکی برای کشف موضوع به دست نیامد و مظنون اصلی به هویت همایون به طور کامل تماس های تلفنی خود را قطع کرد.

 

برای بررسی حضور یا عدم حضور دختر مقتوله از واحد حراست دانشگاه پیام نور استعلام شد و در چندین نوبت مراجعه حضوری مأمور پرونده، استاد درس مربوطه در تاریخ وقوع قتل، به نام آقای حسین شناسایی شد که وی با ارائه دست نوشته ای حضور وی را از ساعت ١٠ تا ١١ و 30 صبح در کلاس درس تأیید کرد.

 

دوباره از اولیاء دم پیرامون اینکه آیا به تازگی مقتوله اقدام به تعویض یا تعمیر قفل در ورودی سوئیت و یا هر گونه کاری که نیاز به حضور افراد غریبه در خانه داشته باشد، کرده بوده است سوال شد که آنها گفتند به تازگی مادرمان اقدام به نقاشی ساختمان و تعمیر قفل در ورودی سوئیت کرده بود که به دنبال آن نقاش و تعمیرکار قفل در شناسایی شدند و به پلیس آگاهی دعوت شدند و به صورت فنی و پلیسی مورد بازجویی قرار گرفتند اما هیچ گونه انگیزه ای برای ارتکاب قتل توسط آنها به دست نیامد.
پیرمردی در چند نوبت جلوی در آپارتمان آمده و از آیفون با مقتوله صحبت کرده و ضمناً کارهای شخصی مقتوله را انجام می داده، که نامبرده از طریق دختر مقتوله شناسایی شد. پیرمرد مستأجر یکی دیگر از دختران مقتوله بوده که خودش در کشور کویت زندگی می کند.
وی نیز به پلیس آگاهی دعوت شده و مورد بازجویی قرار گرفت. در تحقیقات به عمل آمده مشخص شد نامبرده برای تعمیر آبگرمکنِ خانه دختر مقتوله و نیز واریز اجاره بها به در آپارتمان مقتوله مراجعه کرده و کسب تکلیف کرده است و هیچ گونه رابطه دیگری با ایشان نداشته است.
با عنایت به اینکه کلیه فرضیه های فوق مورد بررسی قرار گرفته و هیچ گونه سرنخی برای کشف حقیقت در پرونده حاصل نشد، فرضیه انگیزة قتل داخلی قوت بیشتری گرفت و دوباره دختر مقتوله به نام پروانه برای انجام تحقیقات به پلیس آگاهی دعوت شد که در چندین نوبت بازجویی شماره تلفن همراه دیگری از او به دست آمد و نیز حالات روحی و روانی او ودرخواست انصراف از تحصیل او، شک کارآگاهان را بیشتر کرد و دوباره از طریق ادارة اطلاعات جنایی و بررسی متن پیامک های او استعلام شد؛ و در بررسی آنها مشخص شد نامبرده به صورت تلفنی با دو مرد با هویت معلوم در شهرستان شیراز و یاسوج در ارتباط بوده و در شب قتل تا ساعت ٠٢٤٥ صبح با آنها ارتباط تلفنی داشته است.

 

دوباره ضمن هماهنگی با حراست دانشگاه پیام نور شهرکرد، قرار ملاقاتی با استاد مربوطه او گذاشته شده و از او لیست حضور و غیاب دانشجویان اخذ گردید و مورد بررسی قرار گرفت؛ و مشخص شد ابتدا استاد مربوطه با گذاشتن حرف غ غیبت او را ثبت کرده و سپس با گذاشتن علامت، حضور او را ثبت کرده است.

 

با توجه به این موارد خانم پروانه، با توجه به وضعیت روحی و روانی آشفته اش، و مدارک و دلایل و مستندات به دست آمده دوباره احضار شده و چندین ساعت پیاپی مورد بازجویی فنی قرار گرفت که در نهایت لب به اعتراف گشوده و بیان داشت: حدود دو سال قبل، به صورت تلفنی با دو نفر که خود را داوود و محمد تقی ساکن شیراز و یاسوج معرفی می کردند، در دو زمان متفاوت ارتباط برقرار کردم. مادرم از این موضوع مطلع شده بود و چندین مرحله با یکدیگر به خاطر این ارتباط مشاجره داشتیم.

 

مادرم چندین بار مرا نصیحت می کرد که دست از این کار بردارم؛ و سفارش کرد که ما تا کنون در خانواده و فامیل سابقه چنین کارهایی را نداشته ایم و اگر کسی بفهمد آبرویمان می رود. من هیچ توجهی به حرف هایش نمی کردم و به ارتباط تلفنی با آنها ادامه می دادم و چندین مرحله از طریق کافی نت با آنها چت کردم؛ تا اینکه شب قبل از قتل تا ساعت 2 و 45 دقیقه صبج با آنها به صورت پیامکی در ارتباط بودم و صبح حوالی ساعت ١٠ از خواب بیدار شدم. متوجه صدای زنگ در شدم. مادرم در را باز کرد. من از مادرم پرسیدم: چه کسی بود گفت ماهور پیچ گوشتی می خواست؛ به او دادم. او متوجه حضور من در خانه شد. پس از خوردن صبحانه مادرم برای ناهار قابلمه ای روی اجاق گاز گذاشت و چند تایی بادمجان را با کارد آشپزخانه پوست کنده و پس از پوشیدن لباسش تصمیم گرفت برای واریز قبض تلفنِ خانه به بیرون برود.

 

حوالی ساعت ١٠ و 40 دوباره تلفن همراه من زنگ خورد و من به سرعت آن را قطع کردم و پاسخ ندادم. مادرم متوجه شد و شروع کرد به بحث و مشاجره و گفت: دوباره کارت را شروع کردی. چند بار گفتم این کار ها را نکن؛ آبرویمان می رود. من به او گفتم: من کاری نمی کنم. صحبت تلفنی که جرم نیست. کار زشتی نمی کنم که آبرویمان برود! اما او زیر بار نمی رفت و همچنان غرولند می کرد؛ در همین لحظه من چشمم به کارد آشپزخانه افتاد که با دسته پلاستیکی نارنجی رنگی روی اوپن آشپزخانه بود که یک لحظه تصمیم به کشتن مادرم گرفتم.

 

چاقو را برداشتم؛ تیغه بلندی در حدود سی سانتی متری داشت. با آن سه ضربه عمیق به سمت چپ پهلوی مادرم زدم. دیدم که چاقو تا نیمه فرو رفت ولی خونی ریخته نشد؛ اما چاقو خونی شده بود. مادرم که انتظار نداشت و به صورت ناگهانی و غیر منتظره او را زده بودم روی زمین افتاد پس از یکی دو دقیقه که به حالت طبیعی برگشتم؛ فهمیدم که چه اشتباه عظیمی مرتکب شده ام. نبض دست راست مادرم را گرفتم، دیدم نمی زند و فوت کرده است.

 

کمی فکر کردم که چه کار کنم تا کسی متوجه من نشود؛ سیم چین داخل جعبه ابزار زیر کابینت را برداشتم و النگوهای او را بریدم و دو عدد انگشتر را از دست چپ و راستش بیرون آورده و داخل یک نایلون مشکی گذاشتم. تا همه فکر کنند سارق این کار را کرده و باز چاقو را در دست راست مادرم گذاشتم تا همه فکر کنند خودزنی کرده است و نگاهی به ساعت دیواری خانه انداختم دیدم ساعت ١٠ و 45 دقیقه است. به ذهنم رسید سریع خودم را به دانشگاه برسانم تا اینکه بعدها دلیلی بر عدم حضورم در صحنه قتل داشته باشم، درِ سوئیت را بستم؛ و از آپارتمان خارج شدم. هیچ کس مرا در راه پله ها و جلوی ساختمان در هنگام خروج ندید، تاکسی دربست گرفتم و به دانشگاه رفتم.

 

جلو دانشگاه، پلاستیک حاوی طلاجات را در جدول کنار ایستگاه واحد انداختم و سر کلاس رفتم. استاد با پرسیدن فامیل من حضورم را ثبت کرد و پس از پایان کلاس با تماس تلفنی که با همسایه پایینی داشتم و وانمود کردم از مسائل آپارتمان بی اطلاعم؛ در طول این مدت هم به علت وضعیت و موقعیت اجتماعی خانواده و وابستگان، و تأثیرات و بازتاب وقوع قتل در سطح شهر حقیقت را کتمان کردم تا این لحظه که حقیقت عیان شد.
با اعترافات متهم به سرعت ضمن هماهنگی قضایی با بازپرس پرونده، اظهارت او به صورت کتبی اخذ شد و با قرار بازداشت موقت، متهم روانه زندان شد.

 

در ادامه با پیگیری های به عمل آمده و اطمینان از اینکه از سیم چین مکشوفه در صحنه قتل استفاده شده یا خیر، از طریق اداره تشخیص هویت ناجا، استعلام گردید و نتیجه واصل شد که مفاداً حاکی است با بررسی میکروسکپی و آزمایشگاهی از سیم چین ارسالی در بریدن طلاجات استفاده شده است.





:: موضوعات مرتبط: مطالب نویسنده , ,
:: برچسب‌ها: داریم به کجا میریم،فرزندی مادرش رو بکشه،قتل مادر به دست فرزند،خبر تلخ،خبری دلخراش ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: